چطور هيجانات‌مان را تنظيم كنيم؟

چطور هيجانات‌مان را تنظيم كنيم؟

برای پاسخ به این سوال که چطور هيجانات‌مان را تنظيم كنيم؟ باید موارد زیر را در نظر گرفت:

سرکوب کردن

می شود هيجان را سركوب كرد. می توان خوددار بود. همه ما اين را تجربه كرده ايم. مثلاً وقتی كه در يك مجلس ختم چيز خنده داری ديده ايم، يا جايی جلوی يك جمع غريبه بغضمان گرفته است. سركوب كردن هيجان ها راه ساده ایست اما هميشه جواب نمی دهد. ضمن اينكه در بلند مدت نتایج وحشتناك جسمی و روانی دارد.

به تاخیر انداختن

می شود هيجان ها را با تأخير ابراز كرد. وقتی كه ما هيجان زده ايم، بعيد است بتوانيم كارها را درست انجام دهيم.

شمردن تا يك عدد خاص يا بيرون رفتن موقت از مكان هيجان آور می تواند كاری كند كه ما در مكان امن تر و معقول تری هيجانمان را ابراز كنيم.

منحرف کردن توجه

يكی از راه های ديگر كنترل هيجان ها منحرف كردن توجه است. مثلاً وقتی كه زير تيغ يك دندانپزشك هستيد و هيجان ترس دارد هجوم می آورد، يك «سفر ذهنی» به يك ساحل آرام واقعاً جواب می دهد.

اما منحرف كردن توجه برای وقت هايی خوب است كه ما كنترل چندانی بر اوضاع نداريم. وقتی كه می شود يك موقعيت را فعالانه درست كرد اين روش فقط خوب شدن حال ما را به تعويق می اندازد.

برنامه ریزی

يكی از راه هايی كه قسمت عقلانی را به كمك قسمت هيجانی مغز می آورد برنامه ريزی است. مثلاً اگر شما می دانيد كه برای اين ماه كمبود مالی داريد و اگر موجودی تان صفر شود استرس شديدی را تجربه می كنيد، از قبل برنامه صرفه جويانه ای می ريزيد (مثلاً از چيپس و سينما و مهمانی می زنيد) تا آن هيجان را تجربه نكنيد.

برنامه ريزی وقتی به درد مي خورد كه شما از قبل آمدن يك توفان هيجانی را پيش بينی می كنيد و گرنه وقتی كه توفان يكباره سر می رسد (مثلاً دوستتان كنار دستتان تصادف می كند) برنامه ريزی به كار نمی آيد.

استفاده از حمایت اجتماعی

استفاده از حمايت ديگران چه مادی (مثل پول، امانت يا وقت) و چه غيرمادی (مثل توجه كردن يا مشورت دادن) می تواند ما را در هيجان های شديد ياری كند. مثلاً وقتی كه يك بی پولی حاد هجوم می آورد، وقتی كه به يك كتاب نياز داريم، وقتی كه می خواهيم كسی سنگ صبورمان باشد يا خيلی ساده وقتی كه در يك جای نا ‌آشنای شهر گم شده ايم، استفاده از حمايت اجتماعی جواب می دهد.

تغییر نگاه به واقعه

يكی ديگر از راه هايی كه عقل به كمك هيجان می آيد، ارزيابی مجدد شناختی است. در اين روش ما با اصلاح باورهای منفی خودمان نسبت به واقعه، معنای منصفانه تری به واقعه می دهيم تا همه چيز خوشايندتر شود. مثلاً كسی كه امتحان فوق ليسانس را يك امتحان عادی بداند و مهم تر از آن شكست در آن را هم به معنی ناكارآمد بودن خودش نداند، خيلب راحت تر امتحان می دهد تا كسی كه از اين امتحان يك فاجعه بسازد.

هميشه به اين فكر كنيد كه «آيا می شود جور ديگری هم به ماجرا نگاه كرد؟»

چطور هيجانات‌مان را تنظيم كنيم؟
ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *