- ۲۶ آذر, ۱۳۹۸
- صغری احدی
- دیدگاه: 0
- خدمات روان درمانی, روان درمانی اختلالات شخصیت
5 خطای شناختی به همراه مثال
1. تفکر همه یا هیچ (صفر یا صد)
افرادی که اینگونه میاندیشند، همه چیز را سیاه و سفید میبینند. آنها باور دارند یا کاری را عالی انجام دادهاند و یا آنکه آن کار هیچ ارزشی ندارد. خود را گاهی بی عیب و عالی و گاهی بد و ناقص می یابند. آنها توان طیفی دیدن امور را ندارند، در حالیکه میدانیم اکثر مهارتها و فعالیتهای انسان در حد وسط قرار دارد. به همین دلیل افرادی که اینگونه میاندیشند، آمادگی بسیاری برای دچار شدن به اضطراب و افسردگی دارند.
اضطراب به جهت آنکه نگرانند مبادا به استانداردهای بالا و غیرمعقولی که در ذهن دارند، نرسند و افسردگی بهواسطه آنکه بسیاری از کارهای آنها در گذشته با وجود تلاش زیاد، به استانداردهای ذهن آنها نرسیده است که این از نظر آنها شکست محسوب میشود.
خطای شناختی همه یا هیچ، پایه و اساس کمالگرایی است.مثال: دانشجویی که همیشه ۲۰ میگرفت، وقتی یکبار ۱۸ گرفت با خود گفت: «من یک شکست خورده هستم». مردی که فکر میکند یا باید فلان ماشین را بخرد و یا هیچ ماشینی نمیخرد.
فردی که فکر میکند یا باید در کار موسیقی خود در حد استادم بشوم، یا آنکه بهتر است آن را رها کنم. زن خانهداری که با وجود آنکه ۵ نوع غذا درست کرده است و همه از میهمانی راضی بودند، چون سالاد را فراموش کرد میهمانی خود را خراب شده توصیف میکند. فردی که باور دارد اگر کاری را انجام ندهد، بدرد نخور است. دانشآموزی که میگوید اگر در کنکور قبول نشوم، یک بازنده هستم.
2. تعمیم مبالغهآمیز (یا احتمال بیش از حد)
در این نوع از خطاهای شناختی، فرد دچار تفکر همیشه یا هرگز میشود و شدت هر اتفاق را پررنگتر از مقدار واقعی آن میبیند و یا آنکه یک واقعه منفی را به کل زندگی تعمیم میدهد. تعمیم مبالغهآمیز را میتوان در افرادی که دچار ترس از هواپیما، آسانسور، سگ و یا … هستند مشاهده کرد.
فردی که یکبار دچار چاله هوایی شده است، احتمال وقوع مجدد آن را بسیار بیشتر از مقدار واقعی آن در نظر میگیرد. فردی که یکبار تقاضای آشنایی از دختری کرده و جواب منفی شنیده است، باور دارد که هر دختری به او جواب رد خواهد داد.
اگر یکبار فردی باعث ناراحتی شما شده است، گمان میکنید او همیشه باعث ایجاد ناراحتی شما میشود.اگر از افرادی که دچار ترس پرواز هستند سوال کنیم که چند درصد احتمال میدهند هواپیمایشان دچار سانحه شود، آنها بهطور معمول بین ۲۰ تا ۵۰ درصد را ذکر میکنند؛
در حالیکه میدانیم احتمال سانحه هوایی و سقوط هواپیما در طول زندگی یک نفر، ۱ در ۲۰۰۰۰ است؛ درحالیکه این عدد برای تصادف ماشین، ۱ در ۱۰۰ میباشد. این در حالی است که ۱ نفر از هر سه نفر از مسافرت هوایی میترسند. دلیل این امر، خطای شناختی احتمال بیش از حد میباشد.
این نوع از خطاهای شناختی را میتوان در جملاتی مانند: «اگر یک سنگ از آسمان نازل شود، به سر من میخورد» و یا «هر چه سنگ است، پیش پای لنگ است» سراغ گرفت.
خطای شناختی تعمیم مبالغهآمیز منجر به افسردگی (مثال: در کار خود موفق نشدم، هیچوقت موفق نمیشوم) و اضطراب (دفعه قبل حین رانندگی تصادف کردم، پس دیگر رانندگی نمیکنم، دفعه پیش هنگام سخنرانی دچار وحشت شدم، برای همین هیچوقت نمیتوانم سخنرانی کنم) میشود.
3. فیلتر منفی
در این نوع از خطاهای شناختی، یک نکته منفی در یک مجموعه، کل آن مجموعه را زیر سوال میبرد؛ مانند: جوهر سیاه رنگی که اگر در آب ریخته شود، کل آب را سیاه میکند. مثال: به پیکنیک رفتهاید و همه چیز به خوبی و خوشی پیش رفته است، ولکن در لحظه آخر باران باریده است. از نظر شما کل پیکنیک خراب شده است.
روابط خوبی با همسرتان دارید و او فردی مهربان و با محبت نسبت به شما است، ولی بهدلیل مشغله کاری، روز تولدتان را فراموش میکند.
از نظر شما همه چیز رابطه شما پوچ و بیمعنی میشود.فیلتر منفی بهمقدار زیاد در افراد افسرده وجود دارد و از آنجایی که فرد افسرده این نوع نگاه بدبینانه خود را واقعی و مطابق حقیقت میپندارد، هیچ چیز در زندگی او بهطرز خوب و صحیحی پیش نمیرود.
زیرا فکر فرد بدبین مسلماً در هر واقعهای میتواند یک نکته منفی بیابد که از نظر او مساوی است با خراب شدن کل آن اتفاق یا موضوع. تولد خوبی بود ولی کیک کم آمد. لپتاپ خوبی است، ولی کیبرد آن اندکی سفت است. فرد دارای این نوع خطای شناختی به سختی از زندگی خود احساس شادی و رضایت میکند.
4. بیتوجهی به امر مثبت
این نوع از خطاهای شناختی را نیز بهمقدار زیاد در افراد افسرده میتوان یافت. فرد به تجربیات و اتفاقات خوبی که برایش پیش میآید، بیتوجه است و یا تعریفهای خوب دیگران را در مورد خود قبول نمیکند. این افراد برای جنبههای مثبت زندگی خود ارزشی قائل نمیباشند و آن را بیاهمیت میدانند.
اگر در شغل خود موفق است، میگوید: آنقدرها هم کار مهمی انجام ندادهام، این کار از دست هر کسی بر میآید. اگر فردی از او تعریف کند، آن را به حساب تعارف میگذارد. او بهدلیل عزتنفس اندکی که دارد، هیچ چیز مثبتی را درباره خود نمیپذیرد.
اگر در موسیقی رتبه اول شود، میگوید اتفاقی بوده و یا آنکه در این سطح، اول شدن ارزشی ندارد. اگر کسی او را مهربان بداند، میگوید او حقیقتاً من را نشناخته است، اگر بیشتر من را بشناسد نظرش عوض میشود. اگر کسی بگوید امروز سر کار دچار حمله وحشت نشدی، میگوید بهخاطر آن بود که سرم گرم بود وگرنه دچار حمله میشدم.
5. درشتبینی (فاجعهسازی) و ریزبینی
افراد افسرده معمولاً خطاهای خود را بزرگ کرده و نکات مثبت زندگی خود و تواناییهایشان را ریز و بیاهمیت در نظر میگیرند. مانند: «درست است که تحصیلکرده، ورزشکار و موفق هستم ولی کسی بهخاطر دماغ بزرگم حاضر نیست پیشنهاد دوستی من را بپذیرد»- «آدم باهوشی هستم ولی چه فایده، چهره زیبایی ندارم، همه این روزها بهدنبال فرد زیبا میگردند.»
فرد اتفاقات بدی را که برای او افتاده است و یا آنکه فرد گمان میکند شاید اتفاق بیفتد را بسیار بدتر از آنچه واقعاً هست درک میکند. «اگر جواب رد به من بدهد، من آبرویم پیش همه میرود»، «اگر بمیرم بهتر است تا آنکه در کنکور قبول نشوم».
در این نوع از خطاهای شناختی، فرد از سویی دیگر معمولاً موفقیتهای دیگران را بزرگتر از آنچه هست و مشکلاتشان را کوچک در نظر میگیرد.
6. خود مقصر پنداری
در این نوع از خطاهای شناختی شما گمان میکنید که بایستی بتوانید همه چیز را کنترل کنید، بنابراین اگر خطا یا اشتباهی در جایی و توسط کسی پیش بیاید شما خودتان را مقصر میدانید. همسرتان با زن دیگری ارتباط برقرار کرده است و شما با خود میگویید:
«تقصیر من است، اگر از لحاظ جنسی گرمتر بودم، اگر زیباتر بودم، اگر بیشتر برای همسرم وقت میگذاشتم و اگر …، این اتفاق نمیافتاد.»
در حالیکه در رفتار همسر شما چندین عامل دخیل است که شما هیچ کنترلی بر آنها ندارید.فرزند شما در مدرسه عملکرد خوبی ندارد و شما بهجای آنکه بهدنبال دلیل واقعی آن باشید، خود را مقصر میدانید. خود مقصر پنداری منجر به احساسات گناه، شرم و عدم کفایت میشود. شما خود را والد باکفایتی نمیدانید و از این بابت احساس گناه و تقصیر میکنید.
ما را در اینستاگرام و تلگرام دنبال کنید.