رفتارهای آسیب زای والدین
رشد و تکامل بهینه کودک مستلزم بالیدن و تربیت در محیطی است که از حداقل توجه و مراقبت برخوردار باشد. هیچ والد ایده الی وجود ندارد. برای انکه بدرفتاری بدل به عاملی برای ایجاد مشکلات روانشناختی و شخصیتی درکودک شود از نظر شدت و استمرار باید به درجه ای خاص برسد. بدرفتاری مصداقهای متنوع و متفاوتی دارد.
طرد (Rejection):
والدین از به رسمیت شناختن ارزش و مشروعیت نیازهای کودک سر باز می زنند. کودک لمس یا در اغوش کشیده نشده و از جمع خانواده به کناری گذاشته می شود. در موارد شدید این پیام به کودک منتقل می شود که: “من از تو بدم می آید”.
نادیده انگاری (Ignoring):
به جای فرایند فعالانه ای که در حالت “طرد” حاکم است، در اینجا با عدم حضور و بی محلی والدین روبرو هستیم.
جداسازی (Isolating):
کودک از تجارب معمول اجتماعی محروم می شد. والدین از ارتباط کودک با بچه های دیگر چلوگیری کرده و در او این باور را شکل می دهند که وی در این جهان تنها است. از اجتماع ترسانده شده و در نتیجه، مهارتهای اجتماعی لازم در کودک شکل نمی گیرد.
ترساندن (Terrorizing):
کودک به شکلی شدید تهدید می شود و او خود را به شکلی دائم در محیطی ترساننده می یابد. تهدیدات کلامی، ارعاب، انتقادهای خصمانه و تمسخر از ویژگیهای این شکل بدرفتاری است. در موارد شدید کودک مورد بدرفتاری فیزیکی قرار گرفته شکنجه می شود یا در معرض شستشوی مغزی قرار می گیرد
فاسد کردن (Corrupting):
برخی والدین به شکلی سهوی یا عمدی کودک را به سوی رفتار انحرافی و ضداجتماعی سوق می دهند. رفتارهایی از قبیل پرخاشگری شدید، مصرف مواد و رفتارهای نابهنجار جنسی از این قبیل هستند. سوء رفتار جنسی، تشویق به مصرف مواد و الکل، وادار کردن کودک به درگیر شدن در رفتارهای غیرقانونی و خلاف وی را به سوی فساد سوق می دهد.
تزاحم (Intrusiveness):
کودکان نیاز به زمانهایی خلوت برای خود دارند. والدین گاهی رفتار کودک را زیر ذره بین گذاشته و کودک حس می کند هیچ خلوتی برای خود ندارد. دادن فرصتهای تنهایی به کودک به وی در ترسیم حد و مرزهای خود و دیگری کمک می کند تا به حسی از استقلال و یگانگی و شخصیتی جدا از والدین خود دست یابد.
حمایت پیش از حد (Overprotection):
کودک در عین حال که از سوی والدین حمایت می شود باید د رمعرض چالشهای متناسب با سن خود قرار گیرد و دنیا را مورد کنکاش قرار دهد. این باعث می شود که او یاد بگیرد چگونه روی پای خود ایستاده و به خود تکیه کند. والدین حمایتگر افراطی نیاز دارند کودک را همچنان در حالت کودکی خویش نگه دارند.
نظم نامتناسب (Inappropriate discipline):
اعمال نظم شدید و سخت گیری بیش از حد و از آن سو سهل انگاری زیاده از حد هر دو مانع رشد مناسب کودک می شود. همچینین عدم ثبات و تداوم در نظم نیز می تواند اثری مخرب داشته باشد
انتظارات نابجا (Inappropriate demands):
برخی والدین بار انتظارات نابجایی را بر دوش کودک می گذارند. این والدین اهمیت بیشتری به موفقیت نسبت به شادی می دهند. کودک به شکلی مداوم احساس تنش و نگرانی دارد. از ان سو والدین به شکلی طبیعی لازم است تا انتظارات خود را به کودک نشان دهند و بازخورد لازم را به وی ارائه کنند. حفظ تعادل در این حوزه اهمیتی به سزا دارد.
رابطه معیوب (Faulty Communication):
محیط خانه به شکلی است که در ان یک یا هر دو والد شیوه های غیرمنطقی یا عجیب تفکری و ارتباطی دارند. والدین ارتباط ناکافی، گوشه گیری و اشتغال فکری با دنیای خود دارند. گاهی یک اختلال واضح روانشناختی در والد قابل تشخیص است.
بی اعتبار سازی (Invalidation):
گاهی زمانی که کودک از احساسات و تجارب خود سخن می گوید از سوی والدین جدی گرفته نشده و گاه به شکلی روشن اعتبار این گفته و تجارب انکار می شود. کودک احساس می کند والدین او را و تجاربش را باور ندارند.
ما را در تلگرام و اینستاگرام دنبال کنید.